بدون عنوان
به نام خداي هستي بخش دختركم اين روزهاي آخر اسفند روزهاي سختي رو با هم گذرونديم چه، روزي كه حدس زدم مشكل پيدا كردي چه اون روزي كه بابات جواب آزمايشت رو پشت تلفن برام خوند و فهميديم عفونت ادراري داري و كلي غصه خوردم برديمت دكتر اطفال و برات اسكن هسته اي از كليه نوشت. از دايي پرسيديم و گفت مزاياي اين اسكن براي تو صد در صد بيشتر از معايبش هست و واسه همين 5 شنبه اي كه گذشت رفتيم بيمارستان. شب قبلش سعي كردم برات توضيح بدم كه فرداش قراره چه اتفاقي بيفته اما تا جايي گفتم كه خيلي نترسي صبح سه نفري رفتيم بيمارستان محل كار بابايي اول رفتيم آزمايشگاه تا ازت آزمايش خون بگيرن تا زمان پذيرش آروم بودي اما وقتي رفتيم تو اتاق و خانم پرستار ...
نویسنده :
ماماني
15:47